|
|
|||
وسوسه ی جانسوز عشق وزریدن به انسان ها
برگردان شعرهایی از استفان کرین در
احترام به شیوا نظر آهاری و انساندوستی اش
حمید اکبری
یادداشت:
ترجمه ی شعرهای زیر از شاعر و نویسنده ی آمریکایی، استفان
کرین، را به خانم شیوا نظر آهاری تقدیم می کنم. به کسی که خود
را به ((وسوسه )) - عنوان یکی از شعرهای کرین – خدمت به
انسانهای نیازمند ایرانی تسلیم کرد ه است و اکنون هزینه ی آنرا
به قول نویسنده و پژوهشگر اندیشه ور، شهلا شفیق، با زندگانی و
جوانی خود می پردازد. اما تازیانه ی ستمگران بر بدن زنان
و مردانی چون شیوا نظر آهاری و عبدالله مومنی، با همه ی رنج ها
و مرارت های آن، مژده آور رسیدن روزها ی خوب است.
روزهایی که آزادی و عدالت و شادی را برای انسان ایرانی به
ارمغان خواهند آورد. و در آن روزها نام شیوا نظر آهاری
ها، نسرین ستوده ها، بهاره هدایت ها، و عبدالله مومنی ها
مقدس ترین و پر آوازه ترین نام ها خواهند بود.
در باره ی
استفان کرین به نقل از کتاب ((جنگ مهربان است و شعرهای دیگر
استفان کرین))، چاپ انتشارات دوور در مینولای نیویورک (1998).
برگرادن شعرها نیز از همین کتاب است:
استفان کرین
(1900-1871)، درخانواده ای مملو از کشیش ها، نظامیان و
نویسندگان متولد شد. بر این زمینه بود که دلبستگی ها و
دلزدگی های او شکل گرفتند. او نسبت به دین سالاری کشیش
ها بیزاری داشت و با اخلاق کهنه ی برخاسته از کلیسا و نیز جنگ
افروزی به نهایت مخالف بود. در مقابل، دلبستگی عاشقانه
ای به نویسندگی داشت. در مدت تنها ده سال، او پنج نوول،
و دهها مقاله و داستان کوتاه و دو کتاب شعر نوشت. در
ابتدا نوول های او بنابر نقدهای ادبی با اهمیت تلقی شدند و در
مقابل، شعرهایش مورد توجه خاص قرار نگرفتند. ولی سالها پس از
درگذشت کرین، شعرهای او به گونه ای فزاینده مورد توجه
خوانندگان و منتقدان مشتاق قرار گرفتند. اکنون شعرهای او
همردیف آثار شاعران برجسته ای چون والت ویتمن وامیلی دیکنسون
به شمار می آیند و نیز پیشآهنگ شعرهای موج نو و به ویژه سبک
سمبولیک فرانسوی موجود در آثار شاعران قرن بیستم آمریکا شناخته
می شوند. یکی از ویژ گی ها شعر کرین بدون عنوان بودن
تقریبا همگی آنها به جز شعرهای بلند اوست. خود کرین،
شعرهایش را به جای شعر، ((خط)) می نامید.
((وسوسه)): برگردان
چند شعر از استفان کرین به
فارسی
ولی من دوستش دارم،
___
((وگرنه، تبه کار پست
فطرتی بیش نیستی))،
((وزغی بیش نیستی)).
((خداوندا، آیا هیچ
انسان عادلی آفریده
ای))؟
او شیردل بود،
آیا با او
همسخن خواهی شد ای دوست؟
اما او جانباخته است
و
ترا دیگر فرصتی برای
همسخن شدن نیست.
و بگذار که این رنج
بر تو هموار باشد،
زیرا که او جانباخته
است،
و دیگر فرصت همسخنی
از دست رفته است،
و اینگونه است که تو
بزدل برجای مانده ای.
ــــــ
آهای،
کار ساز، برایم رویایی بساز،
رویایی برای معشوقه ام. با حیله ای، نور خورشید را برایم بباف، و نیز نسیم ها و گل ها را. بگذار که این رویا از جنس چمن زارها باشد. و – ای کار ساز خوب - بگذار که انسانی [ والا مقام چون شیوا نظر آهاری ] در آن بخرامد.
|
||||
|