همسر مجید شریف بعد از سیزده 13 سال: لب گشود

 

فرشته قاضی

یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰

13 سال پس از قتل مجید شریف، همسر او در مصاحبه با "روز" می گوید حکومت که مسولیت قتل این نویسنده و مترجم را نپذیرفت هیچ گاه هم حاضر نشد پاسخ دهد که اگر او جزو قتل های زنجیره ای نبوده، چرا به آن شکل کشته شده است.

مجید شریف دو سال بعد از بازگشت به ایران که به گفته همسرش با شروع ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و امید به اصلاحات همزمان بود، در 28 آبان ماه ربوده شد و 6 روز بعد، در 4 آذر ماه خانواده اش پیکر بی جان او را در پزشکی قانونی شناسایی کردند.

او یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای است؛ نامی که رسانه ها بر قتل های پاییز 77 گذاشتند و حکومت مسولیت 4 قتل (داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده) را بر عهده "خودسرهای وزارت اطلاعات" گذاشت و پذیرفت اما تاکنون از پذیرش مسولیت قتل مجید شریف و بسیاری دیگر از دگر اندیشانی که در همان سالها به قتل رسیدند سر باز زده و هیچ توضیحی درباره سرنوشت پیروز دوانی که همان زمان ربوده شده و پیکر او نیز پیدا نشد نداده است.

"روز" پیش از این با خانواده های فروهر، مختاری و دوانی به گفتگو نشسته بود و اکنون با مهشید شریف، همسر مجید شریف به گفتگو نشسته است.

خانم شریف برای اولین بار از قتل همسرش و قتل های زنجیره ای سخن می گوید توضیح میدهد که هر زمان و امکانی برای ما باشد این پرونده ها را در مسیری قانونی و قضایی پیش خواهیم برد اما الان چنین امکانی نداریم و امیدوار هستیم آن روز برسد و بپرسیم چرا و جواب بگیریم. این یک طرف قضیه است. یعنی مرگ و نحوه قتل عزیزانمان بخشی از قضیه است. انتشار آثار و نوشته ها و گفته های آنها مساله ای است که با تمام توان پی گیری میکنیم..

مصاحبه روز با مهشید شریف، همسر مجید شریف در ذیل می آید.

 

خانم شریف 13 سال از قتل همسر شما میگذرد و در تمام این سالها خانواده شما سکوت کرده اند و مصاحبه ای درباره قتل اقای شریف و مسائل بعدی که رخ داد انجام ندادند چرا؟

فکر میکنم شما دو سوال از من میکنید یکی در رابطه با سکوت خانواده آقای شریف است و دیگری اینکه آیا مصاحبه و اقدامی انجام شده یا نه. تا جایی که به من مربوط می شود هر تماسی گرفته می شده کمابیش پاسخگو بوده ام. اما اگر مصاحبه ای نمی بینید و خانواده حرفی نزده، شاید به حساب رسانه ها و مطبوعات باید گذاشت نمی توانستند جستجو کنند و سراغی از خانواده نمی گرفتند. وقتی من به ایران بازگشتم، سه سال پیاپی مراسمی مفصل برای مجید برپا داشتیم که بسیاری از افراد شناخته شده در ادبیات و سیاست و فرهنگ حضور می یافتند. اما قبل از آن و تا زمانی که مادر مجید در قید حیات بود تمایلی به چنین مسائلی نداشت و من هم به احترام او اقدام خاصی برای مراسم نمیکردم.

 

عدم تمایل مادر آقای شریف دلیل خاصی داشت؟

مجید تنها فرزند ایشان بود که به آن شکل فاجعه بار از ما گرفته شد. من و مجید هم تنها یک فرزند داریم که مادر مجید به شدت نگران او بود و می ترسید که اتفاقی برای او بیفتد خیلی خیلی ترس داشت برای زندگی نوه اش و مسائلی که پیش می آمد لذا سعی میکرد در سکوت بماند. شرایط بسیار بدی بود و ما هم پرونده و همه مسائل را به دو وکیل خوب - خانم شیرین عبادی و آقای ناصر زرافشان - سپرده بودیم و در آن شرایط ترجیح میدادیم این دو وکیل برجسته در جای مناسب و به شکل های مناسب سخنگوی خانواده باشند و دراین زمینه صحبت کنند. اما سالهای بعد همانطور که اشاره کردم شاید کم لطفی رسانه ها و مطبوعات بوده که هیچ وقت سراغی از ما نگرفتند. از سوی دیگر حکومت هم اسم مجید را ظالمانه از پرونده قتل های زنجیره ای حذف کرد و این مساله ناخودآگاه یا خودآگاه تاثیر خودش را در جاهای دیگر هم گذاشت و کمتر به مجید پرداخته شد. من کمابیش با این موضوع کنار آمده ام این مدت.

 

 میخواهم بازگردم به سالها پیش؛ تا جایی که میدانم شما در خارج از کشور زندگی میکردید چه شد که آقای شریف به ایران بازگشت؟

 مجید دو سال و نیم قبل از این فاجعه به ایران بازگشته بود امیدوار بود به رفرمی که آقای خاتمی قولش را میداد و انعکاس بین المللی هم داشت. خیلی امیدوار بود و همین امید بود که او را علیرغم مخالفت های بسیاری از دوستان و از جمله خود من، به ایران بازگرداند. اما از همان موقع که بازگشت حس مبهم و ناشناخته ای می گفت که مجید جان سالم به در نخواهد برد و این رفرم چیزی نیست که پیامد خوشایندی برای او داشته باشد. تمام آن دو سال و نیم، اضطراب و ترس به زندگی ما تزریق شده بود اما او پر از ایده بود. خیلی پرانرژی و پرتوان به ایران بازگشت او در زمینه های غلمی در فیزیک و جامعه شناسی تجربیات فراوانی داشت ناکامی های سیاسی را کمابیش پشت سر گذاشته بود و زمانی که برگشت ایران میخواست کار فرهنگی بکند و بسیاری از مفاهیم چون دموکراسی، نهادهای اجتماعی و مدنی و مردمسالاری را دوست داشت کار کند خودش را عنصر فرهنگی میدانست و شور و شوق زیادی داشت. شور و شوق او برای بازگشت و ترسها و استرس های اطرافیان نقطه های متضادی بودند که در مقابل هم قرار داشتند اما او تصمیم اش را گرفت.

 

 آیا پیش بینی اتفاقی خاص را میکردید؟ چه اتفاقاتی افتاده بود که زندگی توام با استرس داشتید؟

از همان روزهای اول متوجه شده بودیم که حساسیت هایی نسبت به مجید وجود دارد از همان موقعی که بازگشت بارها و بارها و بارها احضار شده و در محلی به نام هتل استقلال او را می بردند و بازجویی می کردند. هر بار به شکل های مختلف جلوی فعالیت های قلمی او را می گرفتند و تا بدانجا پیش رفتند که ناچار شد به مترجمی روی بیاورد. تماس های کمتری با ما می گرفت که مدام کمتر می شد و حرف های مبهم اش در تلفن، برای من که او را خوب می شناختم، نشانگر وضعیتی غیر عادی بود میدانستم که در وضعیتی عادی نیست. تا اینکه آن فاجعه رخ داد.

 

با همه این استرس ها و مسائلی که وجود داشت هرگز تصور چنین مساله ای را میکردید؟ اینکه یک روز همسرتان از منزل خارج شود و بعد...

نه به هیچ عنوان. مجید اولین کسی بود که در جریان این قتل ها ربوده شد وبعد کالبد بی جانش پیدا شد. اصلا فکر هم نمیکردیم چنین فاجعه ای به این شکل رخ دهد.

 

حکومت، چند ماه بعد، مسئولیت 4 قتل را بر عهده گرفت اما تاکنون از پذیرش مسولیت قتل همسر شما سرباز زده، آیا در پی گیری های خانواده شما هیچ پرسیدید که اگر قتل او توسط همان گروه خودسر اتفاق نیفتاده پس چه اتفاقی رخ داده؟ چه پاسخی به این سوال داده می شد؟

بارها و بارها سوال شد اما به هیچ وجه پاسخی داده نشد وکلای ما اعتراض کردند اعتراض آنها هم بی پاسخ ماند. باید بگویم بسیار بسیار ناعادلانه و بسیار بی رحمانه با پرونده مجید برخورد شد و در ابهام محض گذاشتند و اخطار دادند که نباید بیش از این پی گیری کنید. هیچ جوابی ندادند که چرا باید اسم مجید از پرونده ای که قرار بود خودشان رسیدگی کنند خارج شود، هیچ وقت هیچ مقامی، هیچ نوع پاسخی به ما نداد، حتی پاسخی مبهم. کاملا بی پاسخ گذاشتند.

 

اشاره کردید که وقتی به ایران بازگشتید سه سال اول مراسم مفصلی برای آقای شریف برگزار کردید. سالهای بعد چی؟ آیا شما نیز همچون خانواده های فروهر و مختاری، برای برگزاری مراسم دچار مشکل شدید؟

نه به طور علنی اما متوجه شدم که میخواهند این روند قطع شود.اما سنتی را شروع کردیم و هر سال همزمان با سالگرد قتل عزیزانمان، ما خانواده ها دور هم جمع می شدیم و دوستان و نزدیکان و دوستداران عزیزان از دست رفته ما هم می آمدند. بنا داشتیم سنت جدیدی به وجود بیاوریم و با یاد آنها هر سال در یک فضای فکری و فرهنگی دور هم جمع باشیم ولی کم کم فشار ها طوری بود که هرچند مزاحمت علنی به وجود نیاوردند اما متوجه شدیم نباید این روند را ادامه دهیم و به ناچار متوقف شدیم. البته همچنان که بارها با مریم (همسر محمد مختاری)، و پرستو ( فرزند فروهرها) و خواهر آقای پوینده صحبت کرده ایم، مصمم هستیم که به محض اینکه شرایط اجتماعی اجازه دهد باز یادبودها را از سر بگیریم.

 
همسر آقای مختاری در مصاحبه ای که با ایشان داشتم تاکید داشتند که یک بخش از قضیه قتل است و کشتن انسان ها؛ اما این بخش را نباید آنقدر عمده کرد که تفکر و اندیشه این افراد تحت الشعاع آن قرار گیرد. این انسان ها کشته شدند اما کتاب ها و آثارشان باقی مانده. میخواهم بپرسم حالا که دادرسی عادلانه صورت نگرفت، انتظار شما از مردم و جامعه چی است؟
نگاه مریم، نگاه کاملا درستی است. قتل و حذف فیزیکی بخشی از قضیه است هرچند که همیشه اگر هم کسی سراغی می گیرند و یادی از عزیزان ما میکنند در تاریخ های نزدیک به قتل آنهاست. اما باید بگویم وقتی خود من به ایران بازگشتم و با مردم و به خصوص قشر جوان و دانشجو روبرو شدم واقعا تصورم تغییر کرد با آنچه پیش از آن داشتم من فکر میکردم حساسیت چندانی در مردم نسبت به این قتل ها نیست اما آنچه دیدم کاملا برعکس بود. مردم چقدر خوب شریف و مختاری و فروهر ها و پوینده و دوانی را می شناسند. چقدر خوب میدانستند که این فاجعه ملی برای مقابله با اندیشه و تفکر این ها رخ داده، اندیشه و تفکری که با گذشت 13 سال از قتل آنها اما همچنان در جامعه زنده است و تلاش ما هم این است تا جایی که ممکن است و می توانیم به این مساله بپردازیم. دادخواهی و دادرسی بخشی از مساله ماست و زنده بودن اندیشه و تفکر عزیزان ما که برای آن جان خود را دادند بخشی دیگر و مهم از مساله ما. و از اینکه می بینیم تفکر و اندیشه آنها در جامعه زنده است و دغدغه هایشان، دغدغه های امروز جامعه است بسیار خوشحالیم نسل های جوانی را می بینیم که وارد میدان می شوند و برای رشد فرهنگی و فکری جامعه تلاش میکنند. آن ها با اندیشه های مختاری و پوینده و فروهر ها و مجید شریف، عزیزان ما، آشنا هستند. ما هم به عنوان خانواده های این عزیزان جزوی از این خانواده بزرگتر هستیم و در کنار آنها تلاش میکنیم.
 
بعد از این همه سال اکنون که صحبت میکنید آیا حرفی ناگفته درباره مجید شریف وجود دارد که بخواهید با مردم در میان بگذارید؟
سوالات شما دربرگیرنده ان چیزهایی بود که دوست داشتم بگویم از این چند ساله. اما میخواهم بگویم همین قدر که من و شما امروز این گفتگو را انجام میدهیم نشان میدهد هنوز حساسیت نسبت به قتل های زنجیره ای در جامعه زیاد است و این سوال نه فقط برای ما خانواده ها بلکه برای بسیاری از مردم و افکار عمومی مطرح است که چرا؟ باید امید داشته باشیم که روزی پاسخ این سوالات و چرایی مرگ عزیزانمان را بفهمیم شاید تا آن موقع صبوری ها و متانت هایی لازم است که ما هم تمرین میکنیم. اما این مساله نه تمام شده و نه تمام شدنی است. هر زمان و امکانی برای ما باشد این پرونده ها را در مسیری قانونی و قضایی پیش خواهیم برد اما الان چنین امکانی نداریم و امیدوار هستیم آن روز برسد و بپرسیم چرا و جواب بگیریم. این یک طرف قضیه است. یعنی مرگ و نحوه قتل عزیزانمان بخشی از قضیه است. آثار و نوشته ها و گفته های آنها مساله ای است که با تمام توان پی گیری میکنیم در جامعه بیش از پیش مطرح شود. و این امیدها است که به ما انرژی میدهد و ما را جلو می برد و من کاملا امیدوار هستم این پروسه اتفاق بیفتد هم بسط اندیشه های عزیزان ما در جامعه و هم دادرسی برای قتل ناجوانمردانه آنها. و باز تاکید میکنم همانطور که مریم در گفتگو با شما اشاره کرده امیدوار هستیم که دغدغه ها و آنچه که باعث تپش ذهنی و روحی عزیزان ما می شد بیش از پیش در جامعه جا باز کند.
 
شما خود نیز نویسنده هستید و در پایان می خواهم بپرسم چرا همه آثار شما نه با نام خود شما که به نام فامیلی همسرتان منتشر می شود؟

از وقتی مجید را از دست دادم تصمیم گرفتم هر آنچه می نویسم، کتابی اگر منتشر میکنم یا مقاله ای در جایی می نویسم با نام وی باشد و با نام او بنویسم این یک انتخاب است و من میخواهم با این کار هر روز نام شریف را در جامعه زنده نگاه دارم و هر روز تکرارش کنم. من مهشید شریف هستم.  

از: روز

 

 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران