بازگشت به صفحه اول

 
 
 
 

گفتگو با دكتر بختيار

به مناسبت 16 ديماه سالگرد آغاز حکومت او

(بخش  نهم)

لغو حكومت نظامی

سئوال - آقای دكتر، آيا اميدوار بوديد كه برغم ملغی شدن حكومت نظامی نظم و ترتيب را برقرار بكنيد؟

دكتر بختيار - مسئله علت و معلول است - وقتی كه من قبول مسئوليت كردم نظرم يك چيز بود:

علت را از ميان ببرم تا معلول از ميان برود. درد كجا بود؟ درد بی عدالتی بود، درد فساد بود،‌ درد تجاوز بحقوق مردم بود،‌ تبعيض ها بود. من فكر ميكردم كه اگر اينها برطرف بشود ديگر دليلی برای طغيان و عصيان باقی نميماند. وقتی كه طغيانی نباشد، وقتی ماجراجويان خلع سلاح بشوند، وقتی كه آزادی داده بشود. ديگر چه دليل و مجوزی برای باقی ماندن حكومت نظامی باقی ميماند؟ تازه اين موضوع را گفته بودم بتدريج عملی ميكنم. يكی دو مورد هم اجرا شد. گمان ميكنم در مرحله اول در شهر شيراز بود و تا آنجائيكه بياد دارم همانروز يا فردای آنروز سازمان اطلاعات و امنيت آنجا بوسيله عناصری كه آنوقت ميگفتند خود ساواكيها هستند غارت شد. بايد گفت كه آيت الله ها هم در آنجا دست داشتند،‌ مثل اغلب جنايتهای آن دوران، كه برای اينكه ما موفق نشويم، برای اينكه بگويند حكومت نظامی ملغی نشد، دست بچنين اقدامی زدند. ولی در هر حال، وقتی كه علل برقراری حكومت نظامی از بين برود دليلی ندارد كه ما حكومت نظامی را ادامه بدهيم.

 اين نظر كلی من بود ولی نه تعيين وقت كرده بودم و نه تعهد به اينكه همه جای ايران در يك زمان اين برنامه اجرا بشود. چرا؟ چون حكومت قانون غيراز حكومت خمينی است. الان در ايران حكومت قانون نيست. حكومت رجاله و اوباش و حزب اللهی و چماقدار است كه بمراتب از شديدترين حكومت نظامی بدتر است از اين جهت اين افتخاری نيست كه خمينی و آخوندهای اطراف او بگويند ما حكومت نظامی را لغو كرديم. حكومت نظامی وقتی واقعاً ملغی شده كه آزادی در دنبال داشته باشد نه اينكه بظاهر حكومت نظامی ملغی بشود و يك حكومتی بمراتب بدتر، خشن تر، و بی رحم تر در كشور مستقر بشود.

انتقال بنياد پهلوی به دولت

سئوال - يكی از رئوس برنامه شما آقای دكتر بختيار، انتقال بنياد پهلوی بدولت بود اين مسئله را در جمع چگونه می ديديد؟

 دكتر بختيار - اول اينكه يكی از خواسته های ملت بود. محمد رضا شاه بعد از شهريور 20 املاك رضا شاه را به دولت منتقل كرد و اين بنظر من عمل صحيحی بود كه وارد جزئياتش نميخواهم بشوم. همه ميدانند بعد، گمان ميكنم در سال 27 و 28 بود كه يك لايحه ای را بردند به مجلس و دوباره اين املاك و اين مستغلاتی كه تابع وزارت دارائی بود،‌ به شاه منتقل كردند و بعد هم برای اينكه يك كلاه شرعی سرش بگذارند، يك بنيادی درست كردند كه اين املاك و مستغلات و غيره و غيره در آنجا متمركز و موسسه خيريه باشد و ماليات هم به دولت ندهد. مرحوم دكتر مصدق با اين موضوع مخالف بود بدليل اينكه اولاً اين املاك و اين چيزها اكثراً متعلق به مردم بود و در يك شرايط غير عادلانه ای كسب شده بود. افرادی كه در شمال ايران املاك و مستغلاتی داشتند ميتوانند شهادت بدهند. ولی اين مسئله يك ضرر ديگری داشت. اين املاك و اين مستغلات و اين ثروتی كه برای ايران آنروز بحساب ميآمد و كم نبود در زمان دكتر مصدق بمصرف اقدامات ضد ملی ميرسيد. پولها داده ميشد بعلمای اعلام و حجج اسلام، به بهبهانی ها و امثال او برای اينكه بر خلاف منافع ملت ايران اقدام كنند. اين چشمه بايستی خشك ميشد. يعنی مال به حق دار ميرسيد يعنی بملت ايران ميرسيد. مرحوم دكتر مصدق در اين زمينه پافشاری كرد و اين املاك و مستغلات بملت برگشت و در يك فرمانی خود شاه مسئله را بعنوان اختصاص آنها به مصارف خيريه، عنوان كرد.

 يعد از كودتای 28 مرداد 32 ، دو روز هم طول نكشيد كه دوباره املاك مستغلات و تمام اينها منتقل شد به دربار و در آنجا شد آنچه كه شنيديد و ديديد. قمارخانه ها بود، جزيره كيش بود و اينجور چيزها بود. برای كی؟ برای آنهائی كه البته از مزايايش متمتع ميشدند و خلاصه آخر كار كانون فساد شده بود. البته ممكن است بفرمائيد بعضی از دانشجويان در خارج يا بعضی از مردم بی بضاعت در داخل بهره ای ميبردند. ولی قطره ای از دريا بود. و بنظر من اين عمل يعنی انتقال اموال بنياد پهلوی بملت ايران يعنی به صاحبان واقعی ، عمل كاملاً صحيحي بود. ولی خوب، زمان اجازه نداد كه كار را به انجام برسانيم. آنچه را كه ما كرديم اين بود كه لايحه ای برديم و اين لايحه تصويب شد كه بملت برگردد.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به دکتر بختيار